مهدی فصیحی رامندی

منتخب دفتر شعر حمیم

منتخب دفتر شعر حمیم

مهدی فصیحی رامندی

دلم دارد حضوری با خیال یار در خلوت

که تا صبح قیامت در به رویِ یار نگشاید...

صائب تبریزی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر فصیحی» ثبت شده است

از زبان شعر امروز اطلاع دارم. ولی علاقمندم در اشعار کلاسیک به سبک و زبان شاعران گذشته بنویسم.

علت ابهام در برخی ابیات (کلاسیک) بیان رمزگونه آن‌هاست؛ چراکه علاقه‌ای به شفاف‌سازی آن‌ها برای دیگران ندارم.

حمیم، تخلص نیست؛ نام دفتر شعر است که گاهی مخاطب قرار می‌گیرد.

 

 

_______________________________________

پایان کارِ وبلاگ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۲۰:۳۰

گوشِ مستی گر که باشد بشنود پیغام را
گرچه گل بینی، نمی‌بینی صبا در شام را

پاکدل را جز بلا حاصل نباشد در سرا
گفت شاهین: یادگیری زود دُردآشام را

باد در حَلقت مده، بر زورِ بازویت مناز
رزق قسمت گشته، یزدان می‌کند اطعام را

مدعی پرواز در سر داشت، پا در خاک و دل
هر کسی هم پَر زند گیرد از او آرام را

یک لباسی محضِ طاعت یا دعا پوشیده‌اند
کاکتوسی جامه بر تن زخم زد اندام را

کاش ایزد حلق را در اختیارم می‌گذاشت
زهر می‌کردم بسی بر مدعی ایام را

من نمی‌دانم چه کس این شعرها را می‌نوشت
او که می‌چیند مناسب با غزل اجرام را

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۳۵

تا شوق وصل داری، بگذار حرصِ نان را
تا وقت کام داری، بیدار مان شبان را

گل سر به زیر گیرد، چون شمس پشت ابر است
از هجر ماه گیرم، بر زیر دیدگان را

تا پای در زمینی، کاری برای رب کن
بیهودگی نماید بس خُرد آجران را

خاموش بودنم از آرام بودنم نیست
شعله‌ی عشق سوزانَد نای تا زبان را

فرمانِ خامُشی سالک را پناهگاه است
بر دار کرد نطقی، منصورِ شایگان را

مابین شام و روزم اصلا تفاوتی نیست
دلبر ربود هم دل هم خوابِ میزبان را

با جغد شامگاهان آواز عشق خوانم
زیرا که جغد داند آداب عاشقان را

سیراب من نگردم هنگام آب نوشی
از بس که او بیارد در چشم تشنگان را

حاجت بزرگ گردد، آزمون سخت گردد
باید دهی سلامی ایوب مهربان را

مهدی فصیحی رامندی

شعر شبانگاهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۲:۰۵

زمانی هم جوان بودم که یوسف رخ نشانم داد
اگر آمد ولی دیبایِ پیری بر سرم بُگشاد

حمیمم، عیب خاموشی مزن بر سروِ رعنایم
بیابی هم سکوتی هم سکونی در خراب آباد

به یک آزار و شُک ساکت شوی، بیرون روی از جمع
مداوم در همین حالم که این عالم گره نگشاد

در این گلشن که هر گل را هزاران بلبلی باشد
تو تنهاییِ خود را با صبا خوان تا شوی دلشاد

مهدی فصیحی رامندی

شعر فصیحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۵۰

بادِ قاصد ساعتی آید که کس بیدار نیست
ماه داند شام را محتاجِ هر گفتار نیست

مژده ده آمد نوایِ بینوایی، رفت بیم
دولتی آمد که تا بینی در آن دیوار نیست

بادِ ساکن رفت و اکنون شاهدم شاهین رساند
جثّه چون یک شیر نر، لیکن در او آزار نیست

بر منافق خوان که شاهینم مرا بیدار کرد
گفت در صحرای مجنون هیچ کس عیار نیست

بذر خوش رو کار، در محراب و خمدان نیست فرق
مستمر در مسجدی لیکن کس از اغیار نیست

از علف‌ها گوش گردان، خارِ تنهایی نزن
((من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست))

شعر می‌خوانی که چندی مست گردی، لیک من
مست گردم، شعر خوانم این مرا دشوار نیست

مهدی فصیحی رامندی

اشعار مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۱ ، ۱۲:۰۸

مرا به مسجد و میخانه هیچ راهی نیست
که این رها شده را هیچ جان پناهی نیست

تو شاهدم دلِ خون در بغل اگر داری
ولی گنه به دلت، قدرِ برگِ کاهی نیست

رواست گر تو گلی خوش شمیم را چینی
در این سرای دنی، باغبان و شاهی نیست

چه خوش گرفت علف، گردِ لاله‌ی تنها
که روی زرد فریب است و عشق خواهی نیست

چگونه راه بَرم این صبای ساکن را
که گفت سویِ خراباتِ دوست راهی نیست

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۱ ، ۰۷:۳۹

فرو نه از غریبان، دیده‌یِ مستانه‌یِ خود را
که از امواجِ او گم کرده افسر خانه‌یِ خود را

تو کوته مو، بری دل‌هایِ دین ارشادِ تهران هم
شرر شمعی بسوزد قلبِ هر پروانه‌یِ خود را

نه پا خواهم نه دستی، دست وا کن ای کمر باریک
شهیدان داده هرمز گونه‌ات جانانه‌یِ خود را

((خموشان را محرک بر سر گفتار آرد
گره کن زلف تا کوته کنم افسانه‌یِ خود را))

که چون سرچشمه در هر چیز را بر اوجِ آن گفتند
گذاری سرو قامت، لب نهم پیمانه‌یِ خود را؟

به تابستان زمین از هجرِ خورشیدش عرق ریزد
فراقت آتشم زد پس بده آن لاله‌ی خود را

حمیمم را تو شاعر ساختی با رفتنت، ماهم
تو بازا تا کند آن دم گلستان، لانه‌یِ خود را

مهدی فصیحی رامندی


توضیح بیت۶ : در تابستان (یک تیر) زمین بیشترین فاصله را از خورشید دارد و در زمستان این فاصله به کمترین حد خود می‌رسد. برخلاف تصور عموم، پدیدار شدن تابستان و زمستان ربطی به دوری و نزدیکی خورشید نسبت به زمین ندارد. بلکه عوامل دیگری چون موقع جغرافیایی و عمود یا مایل تابیدنِ خورشید دخیل می‌باشند.

شعر عاشقانه مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۱ ، ۲۲:۰۷