مهدی فصیحی رامندی

منتخب دفتر شعر حمیم

منتخب دفتر شعر حمیم

مهدی فصیحی رامندی

دلم دارد حضوری با خیال یار در خلوت

که تا صبح قیامت در به رویِ یار نگشاید...

صائب تبریزی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس نوشته» ثبت شده است

بادِ قاصد ساعتی آید که کس بیدار نیست
ماه داند شام را محتاجِ هر گفتار نیست

مژده ده آمد نوایِ بینوایی، رفت بیم
دولتی آمد که تا بینی در آن دیوار نیست

بادِ ساکن رفت و اکنون شاهدم شاهین رساند
جثّه چون یک شیر نر، لیکن در او آزار نیست

بر منافق خوان که شاهینم مرا بیدار کرد
گفت در صحرای مجنون هیچ کس عیار نیست

بذر خوش رو کار، در محراب و خمدان نیست فرق
مستمر در مسجدی لیکن کس از اغیار نیست

از علف‌ها گوش گردان، خارِ تنهایی نزن
((من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست))

شعر می‌خوانی که چندی مست گردی، لیک من
مست گردم، شعر خوانم این مرا دشوار نیست

مهدی فصیحی رامندی

اشعار مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۱ ، ۱۲:۰۸

مرا به مسجد و میخانه هیچ راهی نیست
که این رها شده را هیچ جان پناهی نیست

تو شاهدم دلِ خون در بغل اگر داری
ولی گنه به دلت، قدرِ برگِ کاهی نیست

رواست گر تو گلی خوش شمیم را چینی
در این سرای دنی، باغبان و شاهی نیست

چه خوش گرفت علف، گردِ لاله‌ی تنها
که روی زرد فریب است و عشق خواهی نیست

چگونه راه بَرم این صبای ساکن را
که گفت سویِ خراباتِ دوست راهی نیست

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۱ ، ۰۷:۳۹

رسان آهوی وحشی را، همان تیزیِ آتش را
تنفس‌های مرگم را، کنم تا رام سرکش را

چِشَم سرخیِ لب‌هایش، کِشم خط‌های لبخندش
برم ابروی رامش را، ببوسم رویِ جانش را

سپیدی‌های دندانش، سیاهی‌های امواجش
زنخدان‌های رسوایش، کشد هر رویِ دلکش را

اگر خواهی مرا یکتا، اگر خواهی مرا سالک
بده معصومِ سرکش را، که آتش کرده آتش را

فراقش عشق را زاید، وصالش عشق را کاهد
((که آب زندگی هم می‌کند خاموش آتش را))

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۱ ، ۱۸:۵۹

حمیمم، غایتی بر رنجِ این عالم نمی‌بینم
طبیبی را که دردی را کند مرهم نمی‌بینم

نزن بیهوده بر هر کوی تا دردی شود درمان
در این دنیایِ غمگین مردِ عاری غم نمی‌بینم

پناهی بُرد از دردی به دردی مردِ درمان جو
جز این هرگز دوایی بهره درمانم نمی‌بینم

تو بین این شمع را، استادِ عرفان را، هنرهایی‌ست
ولی یک کارِ مردان را در این همدم نمی‌بینم

که آتش‌ها گرفتن، لیک دودی سر ندادن را
چه در محراب و خمخانه، چه در همدم نمی‌بینم

غزل با یادِ آن شیرین سخن، سعدیِ شیرازی
که من اصلا در این دنیا جز او محرم نمی‌بینم

((قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم
تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم))

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۱ ، ۲۰:۴۳

سروِ خاکی دلِ خود جمع نمودش تا گفت
که تو پیچند، صبا از تو ملایم‌تر رُفت

سرو را گفت که آرام‌تر از او دیدم
به زمانی که جهان بر خمِ چوگانش خُفت

زیر و رو کن تو به چوبی لجنش آید فوق
جویِ آبی که تو از خویش به پاکی می‌گفت

گو صبا را، تو مَداری دلِ خود خوش بر سرو
موسمی دم بزنی، حرف غضب خواهد گفت

محض مردم نشود زیست حمیمم، دریاب
((ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنُفت))

مهدی فصیحی رامندی

پیچند: گردباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۲۳