بیخرد را مثل دانشمندها دیدن خطاست
کوه را همسنگ مشتی سنگپا گفتن خطاست
تکیه بر انسان جاهل، اتکا بر آتش است
گوش بر اندرز پیری بیخرد دادن خطاست
ربِّ انسان از چه موزون است با آسودگی؟
نفس خود را ربِ خود، در دین حق خواندن خطاست
رختِ دین را تام و کامل تن کند هر دینشناس
جمله یعنی دستچین در باغِ دین کردن خطاست
ارزیابیهای مردم با خدا یکسان نبود
با ترازوهای ناقص داوری کردن خطاست
جز خدا از دل کسی آگاه و صاحب نقش نیست
جای رب خود را نشاندن، آبرو بردن خطاست
پیشوا با اختیارش بندگیها میکند
امر جبری را گران دیدن، جزا دادن خطاست
چون که خود را شیعهای از پیشوا دانی، بدان
آدمی معصوم را از خود جدا دیدن خطاست
از تو گیرد امتحانی را که هر معصوم داد
خویش را آسوده از هر ابتلا دیدن خطاست
پیشوا را شاخصت کن تا شبیه او شوی
اصل دین این است، عاصی آخرت رفتن خطاست
صبح و شب با یاد مهدی (عج) جان سپر کن، ای حمیم
صبح رستاخیز تنها محکمه رفتن خطاست
مهدی فصیحی رامندی