مهدی فصیحی رامندی

منتخب دفتر شعر حمیم

منتخب دفتر شعر حمیم

مهدی فصیحی رامندی

دلم دارد حضوری با خیال یار در خلوت

که تا صبح قیامت در به رویِ یار نگشاید...

صائب تبریزی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر معاصر» ثبت شده است

این دلیری در عدو از نابجا خندیدن است
خنده بر سگ هم بر او دندان نمایش دادن است

گرچه دوری می‌کنی از آشنا یا ناشناس
لیک دانی، کار سگ دنبال انسان کردن است

شهر ما داروفروشی هست، مرهم زن ولی
نیمه جانم دیده پس در فکر زخمی کردن است

کنج خلوت لات شهرم کز نظر افتاده است
نوش دارو ساخته در فکر درمان کردن است

حرف رب، انسان و شیطان نزدِ هر دورو یکیست
گوش جان داده و سرگرمیِ او خندیدن است

اشک ما از لطف یزدان در سحرگاهان دمید
روی گریان در شما از جان بَصَل افشردن است

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۵

ماه و دلبرم نامد، شمس و دلبری آمد

شام و روز و یک صحرا، این دو سر نمی‌جمعد

فصیحی

 

اولین تک بیتی (یک سال پیش)

اشعار مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۱ ، ۲۳:۲۶

از گروهِ فاتحان در حرص، بیرونیم ما
در فضای عشق، مغبون مثل مجنونیم ما

خضر ما وقتی که ما را در سرا بیمار دید
حکم جایز بر حرامش خواند، ممنونیم ما

خارِ تنهایی به خالق می‌کند نزدیک‌تر
((هر که می گرداند از ما روی، ممنونیم ما))

در زمانه‌ای که کلا، عشقِ مردم شد هوس
در وفاداری به لیلی مثل مجنونیم ما

سعی بیهوده برای آرزوها تا به کی؟
سکه را هر دم رها کردیم قارونیم ما

ما نه تنها بر گرفتاریِ خود غم‌ها خوریم
بارِ مردم را ببین بر دوش گردونیم ما

مهدی فصیحی رامندی


مغبون: فریب خورده

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۴۴

ترک کردم مردمان را جان پناهی شد مرا
قلب خود را باز کردم خوابگاهی شد مرا

ای امان این مردمان بر خلوتم هم می‌روند
چاه یوسف، از خطر آرامگاهی شد مرا

قلبِ رب را محضِ رب با نامِ رب هی کوفتند
از جماعت سوی خمدان قبله‌گاهی شد مرا

گفت رومی: ((هر کسی از ظنِ خود شد یار من))
توبه از ناکرده‌ها، یا رب پناهی شد مرا

سر به تاوان می‌دهم افکارِ نادان را چرا؟
هر مکانی، هر زمانی توبه‌گاهی شد مرا

من چرا تاوانِ شهوت‌های دختر را دهم؟
از زلیخا سوی زندان شاهراهی شد مرا

آدمی نادان مرا ارزان به یک بازار بُرد
هر توکل بر خدایم تکیه‌گاهی شد مرا

باز حیرانم چه کس این بیت‌ها را باز گفت
ای حمیمم بین که هر مصرع کلاهی شد مرا

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۴۱

تا شوق وصل داری، بگذار حرصِ نان را
تا وقت کام داری، بیدار مان شبان را

گل سر به زیر گیرد، چون شمس پشت ابر است
از هجر ماه گیرم، بر زیر دیدگان را

تا پای در زمینی، کاری برای رب کن
بیهودگی نماید بس خُرد آجران را

خاموش بودنم از آرام بودنم نیست
شعله‌ی عشق سوزانَد نای تا زبان را

فرمانِ خامُشی سالک را پناهگاه است
بر دار کرد نطقی، منصورِ شایگان را

مابین شام و روزم اصلا تفاوتی نیست
دلبر ربود هم دل هم خوابِ میزبان را

با جغد شامگاهان آواز عشق خوانم
زیرا که جغد داند آداب عاشقان را

سیراب من نگردم هنگام آب نوشی
از بس که او بیارد در چشم تشنگان را

حاجت بزرگ گردد، آزمون سخت گردد
باید دهی سلامی ایوب مهربان را

مهدی فصیحی رامندی

شعر شبانگاهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۲:۰۵

بادِ قاصد ساعتی آید که کس بیدار نیست
ماه داند شام را محتاجِ هر گفتار نیست

مژده ده آمد نوایِ بینوایی، رفت بیم
دولتی آمد که تا بینی در آن دیوار نیست

بادِ ساکن رفت و اکنون شاهدم شاهین رساند
جثّه چون یک شیر نر، لیکن در او آزار نیست

بر منافق خوان که شاهینم مرا بیدار کرد
گفت در صحرای مجنون هیچ کس عیار نیست

بذر خوش رو کار، در محراب و خمدان نیست فرق
مستمر در مسجدی لیکن کس از اغیار نیست

از علف‌ها گوش گردان، خارِ تنهایی نزن
((من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست))

شعر می‌خوانی که چندی مست گردی، لیک من
مست گردم، شعر خوانم این مرا دشوار نیست

مهدی فصیحی رامندی

اشعار مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۱ ، ۱۲:۰۸