مهدی فصیحی رامندی

منتخب دفتر شعر حمیم

منتخب دفتر شعر حمیم

مهدی فصیحی رامندی

دلم دارد حضوری با خیال یار در خلوت

که تا صبح قیامت در به رویِ یار نگشاید...

صائب تبریزی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر اجتماعی» ثبت شده است

آسوده بخواهی به تو رب کار دهد

تکریم دهد آدم و عالم به ابد

بر خلق نزن پیله و نقصان و گنه

در قلب نکن کینه و دشنام و حسد

فصیحی

 

اولین شعر کلاسیک (یک سال پیش)

بندگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۱ ، ۰۷:۳۸

توپ من در پای شیرین کودکان افتاده است
کار من سالیست، بد بر جاهلان افتاده است

تاجری با ظن آدم‌ها شناسی برده ساخت
چاه یوسف، پیش چندی ابلهان افتاده است

ادعا دارد که من را می‌شناسد ای حمیم؟
کار من بینی؟ به خود بیگانگان افتاده است

قدر گوهرهای باارزش نمی‌دانست کور
ساز من در گوش سنگین یا کران افتاده است

آن پری رویانِ خوش منظر پریشان‌اند، چون
آینه‌ها دست فاحش منظران افتاده است

فاتحان در مال روزی طالبم بودند، لیک
حال وضعم بین، به بازی با زنان افتاده است

دیده دنیا را چه باکی از مغیلان یا که مار
موجِ دریا زیر ما دریادلان افتاده است

مهدی فصیحی رامندی

اشعار مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۱ ، ۰۱:۰۷

از گروهِ فاتحان در حرص، بیرونیم ما
در فضای عشق، مغبون مثل مجنونیم ما

خضر ما وقتی که ما را در سرا بیمار دید
حکم جایز بر حرامش خواند، ممنونیم ما

خارِ تنهایی به خالق می‌کند نزدیک‌تر
((هر که می گرداند از ما روی، ممنونیم ما))

در زمانه‌ای که کلا، عشقِ مردم شد هوس
در وفاداری به لیلی مثل مجنونیم ما

سعی بیهوده برای آرزوها تا به کی؟
سکه را هر دم رها کردیم قارونیم ما

ما نه تنها بر گرفتاریِ خود غم‌ها خوریم
بارِ مردم را ببین بر دوش گردونیم ما

مهدی فصیحی رامندی


مغبون: فریب خورده

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۴۴

ترک کردم مردمان را جان پناهی شد مرا
قلب خود را باز کردم خوابگاهی شد مرا

ای امان این مردمان بر خلوتم هم می‌روند
چاه یوسف، از خطر آرامگاهی شد مرا

قلبِ رب را محضِ رب با نامِ رب هی کوفتند
از جماعت سوی خمدان قبله‌گاهی شد مرا

گفت رومی: ((هر کسی از ظنِ خود شد یار من))
توبه از ناکرده‌ها، یا رب پناهی شد مرا

سر به تاوان می‌دهم افکارِ نادان را چرا؟
هر مکانی، هر زمانی توبه‌گاهی شد مرا

من چرا تاوانِ شهوت‌های دختر را دهم؟
از زلیخا سوی زندان شاهراهی شد مرا

آدمی نادان مرا ارزان به یک بازار بُرد
هر توکل بر خدایم تکیه‌گاهی شد مرا

باز حیرانم چه کس این بیت‌ها را باز گفت
ای حمیمم بین که هر مصرع کلاهی شد مرا

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۴۱

گوشِ مستی گر که باشد بشنود پیغام را
گرچه گل بینی، نمی‌بینی صبا در شام را

پاکدل را جز بلا حاصل نباشد در سرا
گفت شاهین: یادگیری زود دُردآشام را

باد در حَلقت مده، بر زورِ بازویت مناز
رزق قسمت گشته، یزدان می‌کند اطعام را

مدعی پرواز در سر داشت، پا در خاک و دل
هر کسی هم پَر زند گیرد از او آرام را

یک لباسی محضِ طاعت یا دعا پوشیده‌اند
کاکتوسی جامه بر تن زخم زد اندام را

کاش ایزد حلق را در اختیارم می‌گذاشت
زهر می‌کردم بسی بر مدعی ایام را

من نمی‌دانم چه کس این شعرها را می‌نوشت
او که می‌چیند مناسب با غزل اجرام را

مهدی فصیحی رامندی

شعر مهدی فصیحی رامندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۳۵