گوشِ مستی گر که باشد بشنود پیغام را
گرچه گل بینی، نمیبینی صبا در شام را
پاکدل را جز بلا حاصل نباشد در سرا
گفت شاهین: یادگیری زود دُردآشام را
باد در حَلقت مده، بر زورِ بازویت مناز
رزق قسمت گشته، یزدان میکند اطعام را
مدعی پرواز در سر داشت، پا در خاک و دل
هر کسی هم پَر زند گیرد از او آرام را
یک لباسی محضِ طاعت یا دعا پوشیدهاند
کاکتوسی جامه بر تن زخم زد اندام را
کاش ایزد حلق را در اختیارم میگذاشت
زهر میکردم بسی بر مدعی ایام را
من نمیدانم چه کس این شعرها را مینوشت
او که میچیند مناسب با غزل اجرام را
مهدی فصیحی رامندی