ای خدا جانم، رسان دیدار آن خوشنام را
او که با خود میبرد زخمی و هر گمنام را
((زخم پنهانی اگر بیرون دهد خونابها))
میبرد از چشمِ خواب آلودگان آرام را
انجمن بر من رسد، بد زخمهایی میزند
ظاهرا از خون من سر میکشد هر جام را
بینِ مردم هیچ شخصی قصد درمانم نداشت
هر کسی منفور داند خلقِ سرخ اندام را
انجمن وقتیکه زخمی در تنت بیند، مدام
با جراحتها منقش میکند اندام را
از گروهی بر گروهی رفت آن جانباز ما
حال باید طی کند جانبازتر ایام را
انجمن از زخم وارد کرده دوری میکند
روی مقتولی، فراری داد خونآشام را
این جماعت زد، تو هم (عنصر) جراحتها بزن
خون سرخم میکند گلگون نما اندام را
مهدی فصیحی رامندی